مشكل آب
در كجاست؟
مهرداد احمدي شيخاني
وقتي در اولين دهه قرن جاري، خشكسالي در سوريه شدت گرفت، به مرور مردم مناطق شرقي اين كشور به سوي شهرهاي بزرگ كه در غرب آن قرار دارند راهي شدند و مناطق حاشيهنشين جديد و بزرگي در جوار اين شهرها پديد آمد و مانند هر منطقه حاشيهاي ديگري در جوار يك شهر بزرگ، اين مناطق هم بحرانهايي را در دل خود پرورش داد كه منشا قريب به اتفاق آنها فقر بود. فقري كه فرصتي طلايي براي دستههاي تبهكار فراهم ميكرد تا از نارضايتي عمومي به سود خود بهره ببرند و در مقابل، حكومت سوريه، همان روشي را كه دهها سال در برخورد با اين مسائل به كار ميبرد، دوباره در پيش گرفت؛ استفاده از زور و قوه قهريه. قوه قهريهاي كه اينبار نتوانست كاري از پيش ببرد و با دخالت آنهايي كه از بيرون، منتظر چنين فرصتهايي بودند، به برپايي جنگي داخلي با يك ميليون كشته و ده ميليون آواره انجاميد. يادم هست كه حدود 6 يا 7 سال پيش در همين روزنامه اعتماد، نوشتم اگر بحران آب را جدي نگيريم، آنچه در سوريه گذشت ميتواند براي ما هم رخ دهد و البته امروز اگر دير نشده باشد بايد به اين سوال جواب دهيم كه مشكل آنچه در شهركرد و همدان ميگذرد كه اصلا جزو مناطق خشك و بياباني كشورمان نيستند و حتي شهركرد مبدا پرآبترين رودخانههاي كشور است، كجاست؟ در يادداشت دوستي ديدم كه نوشته بود «در همدان تا هفته پيش استخرها باز بود، آقايان با جيرهبندي مخالفت كردند تا مبادا مردم نگران شوند درنتيجه مردم تا هفته پيش تصوري از كمبود آب نداشتند.» اما ببينيم جيرهبندي مصارف شهري چه تاثيري بر مصرف آب كشور دارد؟ در سال 1398، معاون آب و آبفاي وزارت نيرو گفته بود كه «به طور ميانگين ۹۰درصد آب كشور در بخش كشاورزي، ۷درصد براي مصارف شهري و ۳درصد در صنعت مصرف ميشود.» با اين حساب چنانچه همه استخرهاي كشور را هم كه ببنديم و مصرف آب در شهرها جيرهبندي شود، اگر در بهترين حالت بتوان 20درصد مصرف شهري را پايين آورد، فقط 4/1 در كل مصرف آب صرفهجويي ميشود. قطعا اين مقدار صرفهجويي براي مصارف شهري بسيار قابل توجه است ولي تاثير آن در كل بحران آب كشور چقدر است؟ از طرفي اگر بتوان نيمي از صنايع كشور را هم براساس طرح آمايش سرزمين جابهجا كرد و مثلا ذوبآهن اصفهان را به منطقه مكران و كنار درياي عمان برد، كل صرفهجويي در مصرف آب صنعتي كشور، نهايتا 5/1 درصد خواهد شد و در صورت جمع شدن با صرفهجويي آب شهري، در روياييترين وضعيت، به 3درصد كل آب مصرفي كشور هم نخواهد رسيد. موضوع اين است كه مشكل نه در مصارف شهري و استخرها و نه در مصارف صنعتي مانند ذوبآهن كه در مصرف آب در حوزه كشاورزي است. همانجا كه سال گذشته در اعتراضات اصفهان شاهد بوديم و قبل از آن در اعتراضات خوزستان. هر دوي اين اعتراضات و بيشتر اعتراضات به حوزه كشاورزي برميگردد، همانجايي كه بيشترين سهم آب كشور را مال خود كرده و اتفاقا اگر قرار است بحران خشكسالي را حل كنيم، در اين حوزه است كه بايد صرفهجويي كنيم. همانجايي كه حتي با 10درصد صرفهجويي، باز هم سهم اصلي آب كشور يعني 80درصد را دارا خواهد بود. مساله اين است كه هر وقت بحران آب بالا ميگيرد، اولين جايي كه بايد در مصرف صرفهجويي كند، شهرها هستند.
مشكل در پر و خالي شدن استخرها نيست كه گاهي يك ماه به يك ماه ممكن است آبشان عوض شود، مشكل در بخش كشاورزي است كه ممكن است يك مزرعه كوچك، در هر روز به اندازه يك استخر بزرگ آب مصرف كند. مساله بحران آب در ايران هيچ راهحلي ندارد جز اينكه در سهم آب حوزه كشاورزي تغييري رخ دهد و اين ميسر نيست جر اينكه، نوع كشت و شيوه آبياري در اين بخش تغيير كند ولي به نظر ميرسد به چند دليل چنين انتظاري دست نيافتني است؛ اول اينكه هر چه زمان ميگذرد، حجم بياعتمادي نسبت به برنامههاي حاكميتي كمتر ميشود. دوم، شاغلين بخش كشاورزي، گاهي در به كار بردن خشونت بسيار بيپروا هستند و اين را در نزاعهاي مشهور كشاورزان بر سر نوبت آب كه به كاربرد بيل ختم ميشود ميتوان ديد و چه كسي است كه جرات داشته باشد در اين حوزه از تغيير الگوي كشت و مصرف آب سخن بگويد و سوم، در اين چند دهه شواهد متعددي بر آن وجود دارد كه انتقال براي مصرف در مناطقي خاص صورت گرفته كه بهطور تاريخي صاحب اين سهم از آب نبودهاند و در اين چند ساله به طرز حيرتانگيزي سرسبز شدهاند. در هر صورت اگر فكري به حال مصرف آب كشاورزي نكنيم، بحرانها هر روز افزونتر و غيرقابل حلتر خواهد شد.